جینو ویکمن و رنه بوئر در کتاب چگونه یک مدیر عالی باشیم، راههای ایجاد تغییرات مثبت در عملکرد کارکنان را به مدیران آموزش میدهد.
فرقی نمیکند که شما را با چه نامی بخوانند، مدیر، سرپرست، مباشر، مدیرعامل، معاون، ارشد یا.... درهر صورت کسانی هستند که شما را رئیس خود میدانند.
واژهٔ «رئیس» (boss) از واژهٔ هلندی bass گرفته شده که در اصل، خطابی مؤدبانه برای نامیدن فردی است که صاحب عنوان و مقام است. ما در اینجا از واژهٔ «مدیر» استفاده میکنیم، چون درواقع همان چیزی است که شما هستید: فردی که به واسطهٔ سمت خود، افراد دیگر را رهبری و مدیریت میکند.
درباره کتاب چگونه یک مدیر عالی باشیم
نویسندگان کتاب چگونه یک مدیر عالی باشیم از شما میخواهند که سمت خود را با کمل میل بپذیرید و سعی کنید بهترین مدیر باشید اما نه سعی کنید کلمه مدیر را بار فتاری فروتنانه با واژههایی مثل رهبر، مربی و... جایگزین کنید و نه متکبرانه جمله «من مدیر هستم» را همهجا فریاد بزنید. چون هیچکدام از این برخوردها احترام کافی را برای شما به همراه نخواهند داشت. در این کتاب با ابزارها و ملزوماتی آشنا میشوید که شما را به یک رئیس عالی تبدیل خواهد کرد. البته اگر طبق دستورات گفته شده عمل کنید.
نویسندگان کتاب در ده فصل بسیاری از بایدها و نبایدهای مدیریت را گنجاندهاند. مسایل مهمی مثل واگذاری مسئولیتها، ارتقا دادن به کارکنان، تنبیه و تشویق کردن، پاسخگو بودن و تمرینهای مدیریتی و رهبری مفیدی که میتواند بسیار کمککننده باشد.
خواندن کتاب چگونه یک مدیر عالی باشیم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
بنابراین اگر شما رهبر یا مدیر هستید و آرزو دارید که رئیس خوبی شوید، این کتاب برای شما نوشته شده است.
جملاتی از کتاب چگونه یک مدیر عالی باشیم
یک مدیر خیلی خوب که نشان داد حس شهودی برای ریاست دارد، مدیرکلی بود که از طرف یک فروشگاه زنجیرهای مأمور شد در یکی از فروشگاههای این مجموعه که بدترین عملکرد را داشت، تغییری مثبت ایجاد کند. این شرکت پس از انجام تحلیلی دقیق، تصمیم گرفته بود که بدعملکردترین فروشگاههای خود را تعطیل کند و در این فهرست نام فروشگاهی به چشم میخورد که عوامل شرکت را گیج کرده بود. با وجود آنکه این فروشگاه در منطقهای شلوغ و پرتردد قرار داشت و کاملاً در معرض دید بود، عملکرد این فروشگاه همیشه از دیگر فروشگاهها ضعیفتر بود. در آخرین تلاش در جهت بهبود شرایط این فروشگاه، شرکت تصمیم گرفت تا این مدیر خیلی خوب را ـ مدیری که این کار را «فهمیده بود» ـ مسئول این فروشگاه کند. چند هفته بعد، در میزان فروش این فروشگاه، افزایش ثابتی حاصل شد که تصمیم شرکت مبنی بر تعطیلی آن را به تعویق انداخت. در عرض چند ماه، این فروشگاه یکی از بهترین عملکردها را در سیستم به ثبت رساند. جالب آنکه این موفقیت با نقل و انتقال بسیار کمِ کارکنان این فروشگاه و بدون هیچ هزینهٔ اضافی به دست آمده بود.